باران شدید
یک سال باران خیلی شدیدی درشهریزد به مدت یک هفته می بارید وبه خونه های خشت وگلی مردم آسیب زده بود یک شب حاج غلامرضا یزدی به بیرون ازحیات رفت ودرزیرباران به خداگفت خدایااین مردم رامیشناسم مردم یزدخودمونن.ازصبح تاشب دنبال یک لقمه حلال برای خانواده هاشونن.این شهرفقط یک گنهکار داره اونم منم اگه این بارون به خاطر غذاب منه مردم تقصیری ندارن منوببخش.
به قول شاعر: درکوی ماشکسته دلی میخرند و بس/ بازارخودفروشی ازآن سوی دیگراست
+هادی خلج