قلم

یه سری حرفا هست که حک میشه روی قلب آدم دقیقا روی دریچه قلب همونجایی که وقتی خون گردش پیدا می کنه از روی این حکاکی گذر می‌کنه و با هر ضربان عمق حرفا بیشتر میشه و از استحکاک خون و حرف فقط قلبه که تیکه تیکه میشه و ذراتش تو بدن پخش میشه.

 درسته ، هر کس یه تعبیری ازش داره یکی میگه عادت یکی میگه اعتیاد  یکی هم  هوس و دیگری هم عشق ولی این حس خانمان سوزه . دقیقاً اونجایی که وقتی نگاه می‌کنی به یک خنده دندون نما یا یک پیاده روی دونفره یا یک رستوران آشنا یا یک درخت بلند قامت تو یه خیابون خلوط یا قهوه داغی که طعم تلخش یه خاطره شیرینی داره یا یک نگاه ، آخ که این آخری چه آتشی به  تکه های حکاکی میزنه یعنی تموم جونت شعله ور میشه  دقیقا همینجاست که خانمان سوزه باز خداروشکر که ثمر این آتش چند قطره آب گرمی هست که گونه هات رو نوازش می‌کنه و مثل نوازش دست گرمش روی صورتت سُر میخوره تا میرسه به چونه ات و می افته اما وقتی دست این حکاکی رو بخواد روی یه صفحه سفید بکنه نه خونی هست و نه تکه تکه های قلب و نه حتی آتشی که به ثمر بشینه همینجاست که این حس مشترک متهم به واژه های مختلف میشه همینجاست که قلم در مشت فشرده میشه و صفحه کاغذ رو تبدیل می‌کنه به سیستم گردش خون و تکه هایی قلب رو می کشه ، شاید بگی خط خطی ، ولی اینا خط خطی نیست زبان بدن هست زبانی که در کلمات جا نمیشه...

+علی اصغر طالب حقیقی

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره ما
گعدۀ بچه‌ انقلابی‌های باحال که قلم‌های آغشته به خونشون رو دست گرفتند و سعی می‌کنند در حد توانشون روشنگری کنند.
این جا ما همه چیز را در دستگاه آبمیوه گیریِ عشق می‌ریزیم و معجونی مقوّی با ویتامین بصیرت را در لیوان‌های اعتقاد به دستِ شما می‌رسونیم.
بنوشید و تعارفِ دوستانِ مؤمنتون رو رد نکنید.

امام صادق(ع) فرمودند خدا رحمت کند عموی ما را که "نافذ البصیره" بود.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان