افتادگی آموز اگر طالب فیضی
سال چهارم دانشگاه بود از بس درسخون و با اخلاق بود همه برای همکلامی باهاش سر و دست میشکوندن نمیدونم چرا ولی یه حس حسادت ریزی وقتی میدیدمش وجودمو قلقلک میداد ولی فورا یاد خوبی هایی که در حق خودم کرده بود می افتادم و میزدم تو دهن حسادتم. مگه میشه آدم نسبت به کسی که شب امتحان وقتشو برا آدم خنگی مثل من هدر میداد بی تفاوت باشه؟
هیچ وقت نبوغ ذاتی و تمجید اساتید باعث نشد خودشو تافته جدا بافته بدونه و برای دیدنش به زحمت بیفتیم. اگر احساس میکرد کسی واقعا شیفته یادگیری و تکامل هست با تمام وجود همراهش میشد براش مهم نبود طرف مقابل قبلا بارها به خاطر درس خوبش اونو با عبارات بدی صدا میزد درست برعکس میلاد، بودن دانشجوهایی که یک هزارم استعدادشو نداشتن اما خدا نیاره روزی رو که تو امتحان نمره خوبی میگرفتن اونوقت بود که برای دیدنشون باید با مدیربرنامه هاشون هماهنگ میکردی و باریش پروفسوری تو دانشکده باد به غبغب مینداختن و به بقیه با یه نگاه عاقل اندر سفیه خیره میشدن و منتظر بودن بهشون سلام کنن . نمیدونم چرا ولی بارها با دیدنش یاد این شعر می افتادم
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
+علی فتحی