چند خطی در عظمت أخت الرضا
در هنگامه ای که زنان و دختران در جامعه های سرمایه داری، از نگاه خفت بار مردان به جایگاه زنانگی به ستوه آمده اند و فریاد دادخواهیشان به گوش کسی نمی رسد، دختران و زنان این سرزمین، با بانویی بهشتی همسایه اند که وجودش همه معادله های دنیا را، از جاهلیت اولی گرفته تا فرانو به هم زده است. بزرگ بانویی که مردان در مقابل عظمت جایگاهش و هیبت وجودش به کرنش آیند. عابده ای که به حق ثابت کرد چگونه می شود که یک زن حتی در زمان مماتش، محل رجوع مردان سترگ تاریخ و مرقدش، مختلف الملائکه و توسل به او، نقطه آغاز معبری نورانی به آسمانها باشد.
محدثه ای که از مدینه، جاری شدنی زینب وار را از سرگرفت و همچنان در گستره تاریخ با زلال وجودش، پلیدیهای سیاستهای مأمونی و هارونی قدیم و جدید و نهضتهای منحرف استبداد بنی امیه ها و عصبیتهای جاهلی بنی عباس ها را افشاء می کند و از صفحات تاریخ می زداید و صدای رسالتش نه که به سرزمین خراسان ختم شود، بلکه اکنون هم در دورترین نقطه شرق و غرب طنین انداز است و دنیا را به دوستی با ولایت فرامی خواند.
کریمه ای که برادر بزرگوارش، زیارت او را هم تراز زیارت خود دانسته و "کرامت" را معنا و آبروی دیگری بخشیده است...
گرچه که کتاب قطور تاریخ، چندبرگی بیشتر را به زندگی اخت الرضا اختصاص نداده است اما شأن ایشان نه فقط از لابه لای همین چند برگ که با اقرار رهیافتگان به محضر او نمودار است. دلهای بیقرار در آرزوی وصالش تا قلب شهر آل الله پر می کشند و قلبهای عاشق، زمزمه های عاشقانه برایش می سرایند.
در انبوه عاشقان و شیفتگان این بانوی پیراسته و آراسته، ما طلبه ها اما با این همسایه والامقام سَر و سِرّ دیگری داریم. بانو شاید ما را خوب می شناسد و نگاه دیگری به ما دارد و انتظارات برحق دیگری. چرا که رسالت ما از جنس رسالت معصومه است. حرمش برایمان حکم خانه یک خواهر عزیز و شفیق را دارد که مشتاقانه باب درد و دل با او می گشائیم و او ناگفته هایمان را چه عالمانه می خواند و اجابت می کند.
+محدثه