حوض فیروزه ای مسجد مون

تو روزای گرم تابستون اون موقع که آفتاب خودش رو کشون کشون از پای دیوار میکشید بالا اونقدری که از اون ور دیوار می افتاد رو زمین و من تو صحن خونه خانوم جون با یه جاروی چوبی دسته بلند مشغول اسب سواری بودم . صدای آقاجون تو خونه ، اتاق به اتاق می چرخید تا به گوشم برسه که می گفت علی آقا وقت نمازه میای بریم مسجد باباجون؟ 

ومن بی حرکت می ایستادم به محض شنیدن صدای مهربون آقا جون داد میزدم اومدم ...

دستم رو می‌گرفت و با یه عرق چین سیاه و یه جلیغه فاستونی رو پیراهن سفید راهی مسجد می‌شدیم اونم چه مسجدی، از مسجد دم خونه خودمون باصفا تر بودو قدیمی تر من که نمی‌فهمیدم ولی مثل اینکه آثار باستانی بود من عاشق حوضش بودم که تو گرمای تابستون یه عالمه فواره اش بالا می‌رفت و یذره یذره میشد تو آسمون و باز می ریخت پایین عادت آقا جون این بود که لب حوض وضو بگیره و منم نزدیک حوض می ایستادم و به نقطه اوج فواره نگاه میکردم اخمام ناخودآگاه تو هم می‌رفت بخواتر شدت نور آفتاب ،یکمی هم چشمام می سوخت اما باز دلم میخواست ببینم آخرین قطره تا کجا میره . آقا جون که متوجه نگاهم شده بود بعداز کشیدن مسح پا با کمک زانو هاش و یاعلی رو لباش کمرش رو صاف کرد و گفت علی آقا هر چی بالا تر بری اگر اشتباه کنی بد تر زمین می خوری ،گفتم یعنی چی آقا جون گفت بزرگ میشی می فهمی پسرم امروز که بعد ۱۸ سال از اون روز دوباره گذرم به مسجد افتاد تا از در وارد شدم و چشمم به حوض و فواره خورد گفتم خدا بیامرزدت آقا جون ... 

درست می‌گفت یه چیزایی رو زمان یاد آدم میده.

+علی اصغر طالب حقیقی

۰ نظر

نگاهی دیگر به مرگ مُرسی

صرف نظر از عبرت گیری‌هایی که از  اعتماد مرسی به آمریکا شده 

و بحث از اینکه باید از مرگ مرسی شاد باشیم یا ناراحت 

در یک نگاه رو به جلو می‌توان

آینده جبهه مقاومت  و مردم انقلابی  مصر و حتی مسلمانان عرب اهل سنت منطقه را در گرو بازسازی و تقویت ضلع  ایران-اخوان المسلمین  دانست از آنجایی که شاخه‌ها و نفوذ بسیاری در منطقه علی‌الخصوص ، مصر دارد.

+سید علیرضا مصطفوی

۰ نظر

سر در گمی

شبها وقتی سرش رو بالشت میزاره چشماش رو که می‌بنده  دونه دونه افکارش شروع می‌کنه به رژه رفتن،صف اول خاطرات دوران کودکی هستند با آرزوهای زمان خودشون شروع میکنند به حرکت و اون با چشمای بسته سان میبینه صف دوم انتخاب های حساس زندگیشه که اصلا چرا رفتم حوزه صف بعدی روزایی هست که سوختن پای بی هدفی یواش یواش مژه هاش رو نم میزنه و میرسه به هدف های سوخته و انتخاب های از دست رفته چشماش رو باز می کنه و به سقف سفید اتاق خیره میشه خسته از این رژه ای که خنجر روح هست زیر لب میگه الهی من لی غیرک ...

به پهلو می چرخه و با امید به کلماتی که جاری شد روی لب با ترس چشمش رو می بنده.

+علی اصغر طالب حقیقی

۰ نظر

سلاح شیطان

از مشکلات شایع نسل جدید که از دلایل اصلی آن بحران هویت و نداشتن هدف است٬ «ناامیدی» است که در حال حاضر بسیاری از افراد کوچک و بزرگ٬ پیر و جوان٬ باسواد و بی سواد ومذهبی و غیر مذهبی که دانسته یا نادانسته درگیر آن هستند؛ عدم امید به آینده مقوله ی بسیار مهم و تاثیر گذاری درآینده خود افراد و جامعه است٬ البته این مسئله نیاز به ریشه یابی دقیقی دارد؛ می تواند از بی مسئولیت تربیت شدن بچه های امروز یا رسانه های رویاساز و بی محتوای حقیقی با گنده گویی هایی که می کنند فضای آرمانی زندگی را خیالی ترسیم می کنند و باعث سوختن همین فرصت های موجود هم می شوند که فرد ناگهان بعد از گذشت ۲۰٬۱۵ سال زندگی هنوز خود را در سردرگمی می بیند و بدون هیچ مهارت و بدون تاثیر گذاری و کار مثبت٬ بی انگیزه تر از گذشته به مسیری که نمی داند سرانجامش کجاست پیش می رود و هر روز در چاه  ناامیدی بیشتر فرو می روند.

+مرتضی طیبا

۰ نظر

شهید:عاشق حقیقی

وقتی صحبت از عشق و عاشقی به میان می آید ، دست و دلم میلرزد؛

بخصوص زمانی که سخن از یک عشق حقیقی در میان باشد.

به نظرم ، عاشق حقیقی کسی است که عشق حقیقی را درک کرده باشد ، مسیر رسیدن به معشوق را به پایان رسانده و 

در آخر این جاده ی عشق ، معشوق خود را در آغوش گرفته باشد.

تنها عده ی قلیلی هستند که این مسیر را با همه ی مزاحمت های شیطانی اش به انتها میرسانند.خوشا به حال عاشقی که برای رسیدن به یگانه معشوقش جسم و روح خود را از هر اسارتی آزاد میکند.

به راستی که شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.

اصلا مگر میشود شهید شوی و بمیری؟!

شهادت تازه اول وصال عاشق و معشوق است.

وااااای!

چه رسیدنی!

چه وصالی!

وصالی که در آن هیچ فصل و جدایی راه ندارد.

راستی تعریف تو از شهید چیست؟

شهید یعنی ، خود را ندیدن و تنها معشوق را نظاره کردن.

شهید یعنی خود را خالص کردن برای یکی شدنِ با معشوق.

اصلا شهید یعنی سراپا معشوق.

گرچه سخن گفتن از شهید سخت است.

واقعا که نمیتوان فهمید شهید کیست و شهادت چیست.

مگر وسعت نام شهید اجازه میدهد که او را توصیف کنی؟!

اگر میخواهی به درک وسعت نام شهید برسی باید وسعت روح خودت را بسنجی.

تا وقتی که دست و دلت به دنبال دنیا طلبی باشد ، نمیتوانی شهید را درک کنی .علتش این است ؛ اصلا دنیا نمیتواند خودش را برای شهید وسعت دهد.

قرارمان این بود دیگر😉

اول باید ظرف وجودمان را مهیا کنیم.

 

یعنی میشود قبل از رفتن ، روحمان را برای اوج وصال بندگی و عشق بازی با چنین معشوقی مهیا کنیم؟

خدا کند...

آمین.

+مرتضی نادعلیان

سحرگاه ۱۳ شوال ۱۴۴۰

۰ نظر

فرار از خود

اینکه دائما خودت را مشغول کارهای - به ظاهر مثبت مختلف -کرده‌ای ، درس می‌خوانی ، یادداشت می‌نویسی ، ورزش می‌کنی ، تلویزیون می‌بینی ، کارفرهنگی می‌کنی ، میگی و می‌خندی و... اما نمیتونی یک دقیقه با خودت حرف بزنی و با خودت خلوت کنی تا جائیکه حتی «از خودت فرار می‌کنی» نشونه اینه که مسیر رو داری اشتباه میری ، اخلاص نداری.

کل دنیا رو هم تغییر بدی و همه جا هم از تو صحبت کنند باز راضی نیستی

+سید علیرضا مصطفوی

۰ نظر

کلاغ سفید

خیلی کار ناشایستی است که ما، انسان های اطرافمان را از ظاهرشان مورد قضاوت قرار بدیم.

گاهی اوقات کلاغ خیلی رو سفید تر از کبوتر ظاهر میشود ولی بخاطر رنگ و ظاهر نه چندان زیبایش! محکوم به تنفر است...

به هر حال ظلم، ظلم است چه در حق یک سفید پوست و چه درحق یک سیاه پوست. چه سیاهانی همچون جَون بن حُوی که در رکاب حسین(علیه السلام)به اعلی علیین پیوستند و رستگار شدند و چه سفیدانی همچون شمر ها و یزید های دیروز و امروز که به درک اسفل السافلین واصل شدند.

پس فریب ظاهر اشخاص را نخوریم و بدانیم ملاک چیز دیگری است:  "ان اکرمکم عند الله اتقاکم"

+علیرضا زارع

۰ نظر

نمی دونم چه حکمتی هست

نمی دونم چه حکمتی هست ولی این حجم از نافرمانی خدا اونم تو این مملکتی که افتخار نوکری حضرت ولیعصر رو داره ظلم بزرگی هست به هر دری که وارد بشم هزاران سال حرف داره 

از خلاصه این حرفای علی اصغر درونم به این میرسم که حد اقل تو خونه قاضی باید گردو ها حساب و کتاب داشته باشه آخه حکم خدا که وابسته به حرف چهار تا حروم خور اهل گناه اونور آبی نیست 

با خودم میگم نکنه به خاطر دست کم گرفتن حکم خدا علما مون چوب بخورن؟

ما که مثل همیشه علی اصغر رو با یه جوک سرگرمش کردیم تا سوزشش رو فراموش کنه اما ....

اما خدا به داد کسی برسه که تو دادگاه الهی جوابی نداره چرا که قاضی،شاهد هم هست.

کافری سخت شد از سستی ما در ره دین

سبب رونق کفر است مسلمانی ما....

این روزا تیتر داغ خبر های مجاز آباد، شده داستان هتک حرمت به بانوی آمر به معروف . اره ،خبر داغ شبکه ها و فشنگ داغ مغز من که وقتی نگاه میکنم از چشمم شروع می‌کنه به سوختن و تا جیگرم رو ذوب می‌کنه .

با خودم میگم چی باعث شد که مردم آنقدر نسبت به دین و مذهب جبهه بگیرند و پا روی انسانیت بزارن . اصلا سیاست بد ولی وقتی مروری میکنم تو درسهای مذهبم لا به لای کتاب شهید ثانی تو برگه های آخر جهاد میبینم که قانون گذاران جمهوری اسلامی این بخش از کتاب شهید رو نخوندن انگار ...

یا اون حدیثی که حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند:

♦️ بر هیچ چشم مؤمنى روا نیست که ببیند خدا نافرمانى مى شود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن که آن وضع را تغییر دهد.

+علی اصغر طالب حقیقی

۰ نظر
درباره ما
گعدۀ بچه‌ انقلابی‌های باحال که قلم‌های آغشته به خونشون رو دست گرفتند و سعی می‌کنند در حد توانشون روشنگری کنند.
این جا ما همه چیز را در دستگاه آبمیوه گیریِ عشق می‌ریزیم و معجونی مقوّی با ویتامین بصیرت را در لیوان‌های اعتقاد به دستِ شما می‌رسونیم.
بنوشید و تعارفِ دوستانِ مؤمنتون رو رد نکنید.

امام صادق(ع) فرمودند خدا رحمت کند عموی ما را که "نافذ البصیره" بود.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان