هیچ جا خونه خود آدم نمیشه

پسرک با مادرش تو بازار میگردن و جلوی ویترین خوش رنگ و لعاب اسباب بازی فروشی ماتش میبره

مادر دست بچه رو میکشه و قبل از اینکه بخواد دلتنگ اسباب بازیا بشه و گریه کنه چشمش به خوراکیای خوشمزه پیرمرد دست فروش میفته و اصلا یادش میره تا چن لحظه پیش دلش برا ماشین کنترلی پر میزد 

تا میاد به خودش بیاد میبینه مادرشو گم کرده اونوقته که ن اسباب بازی آرومش میکنه ن خوراکی اون میدونه هیچی جای مامان جونشو نمیگیره اصلا ماشینی که بخواد اونو از مادرش دورش کنه بعد از چند وقتم خراب شه همون بهتر که نباشه.

 اگر میخایم راهو درست طی کنیم و تو این بازار شلوغ و پر زرق برق گم نشیم باید حواسمون باشه فریب ظاهر قشنگ بازیچه ها رو نخوریم و حواسمون باشه هیچ جا خونه خود آدم نمیشه

و باید بعد بازار برگردیم خونه

جایی که از همون جا راه افتادیم

+ علی فتحی

۰ نظر

باران شدید

یک سال باران خیلی شدیدی درشهریزد به مدت یک هفته می بارید وبه خونه های خشت وگلی مردم آسیب زده بود یک شب حاج غلامرضا یزدی به بیرون ازحیات رفت ودرزیرباران به خداگفت خدایااین مردم رامیشناسم مردم یزدخودمونن.ازصبح تاشب دنبال یک لقمه حلال برای خانواده هاشونن.این شهرفقط یک گنهکار داره اونم منم اگه این بارون به خاطر غذاب منه مردم تقصیری ندارن منوببخش.

به قول شاعر: درکوی ماشکسته دلی میخرند و بس/ بازارخودفروشی ازآن سوی دیگراست

+هادی خلج

۰ نظر

تزریق

جدا از اینکه خود #قالیباف چطور آدمی هست اما اصل حرکت و شیوه حرکت او راه حل خوبی برای شناسایی و جذب جوانان انقلابی است 

 دیگر زمان آن رسیده که نگاه  اصول گرایی  موریانه خورده ، جایش را به تفکر انقلابی بدهد

 که تزریق خونی جدید به وسیله جوان گرایی میتواند اولین قدم برای این مسیر باشد

مسیری که قبل از هر چیز نیاز به جسور بودن و شور جوانی دارد.

+سید علیرضا مصطفوی

۰ نظر

کارتربیتی یا بی تربیتی

در جای جای دنیا افراد دغدغه مندی هستند که به فکر افتادند و احساس وظیفه کردند که کار مثبتی انجام دهند و باری از دوش اسلام و مسلمانان بردارند؛ یکی از این ها کار های فرهنگی و تربیتی است که غالبا بچه مذهبی ها به این امر مشغول هستند که جای تحسین دارد البته به برخی از این بزرگواران دغدغه مند باید تذکر داده شود که صرف احساس نیاز نباید در این مسائل ورود کرد بلکه به تخصص هم نیاز است تا منجر به اثر سوء یا آفات متعدد نشوند و اثر مثبت به جای گذارند.

+سرباز کوچولو

۰ نظر

حوض فیروزه ای مسجد مون

تو روزای گرم تابستون اون موقع که آفتاب خودش رو کشون کشون از پای دیوار میکشید بالا اونقدری که از اون ور دیوار می افتاد رو زمین و من تو صحن خونه خانوم جون با یه جاروی چوبی دسته بلند مشغول اسب سواری بودم . صدای آقاجون تو خونه ، اتاق به اتاق می چرخید تا به گوشم برسه که می گفت علی آقا وقت نمازه میای بریم مسجد باباجون؟ 

ومن بی حرکت می ایستادم به محض شنیدن صدای مهربون آقا جون داد میزدم اومدم ...

دستم رو می‌گرفت و با یه عرق چین سیاه و یه جلیغه فاستونی رو پیراهن سفید راهی مسجد می‌شدیم اونم چه مسجدی، از مسجد دم خونه خودمون باصفا تر بودو قدیمی تر من که نمی‌فهمیدم ولی مثل اینکه آثار باستانی بود من عاشق حوضش بودم که تو گرمای تابستون یه عالمه فواره اش بالا می‌رفت و یذره یذره میشد تو آسمون و باز می ریخت پایین عادت آقا جون این بود که لب حوض وضو بگیره و منم نزدیک حوض می ایستادم و به نقطه اوج فواره نگاه میکردم اخمام ناخودآگاه تو هم می‌رفت بخواتر شدت نور آفتاب ،یکمی هم چشمام می سوخت اما باز دلم میخواست ببینم آخرین قطره تا کجا میره . آقا جون که متوجه نگاهم شده بود بعداز کشیدن مسح پا با کمک زانو هاش و یاعلی رو لباش کمرش رو صاف کرد و گفت علی آقا هر چی بالا تر بری اگر اشتباه کنی بد تر زمین می خوری ،گفتم یعنی چی آقا جون گفت بزرگ میشی می فهمی پسرم امروز که بعد ۱۸ سال از اون روز دوباره گذرم به مسجد افتاد تا از در وارد شدم و چشمم به حوض و فواره خورد گفتم خدا بیامرزدت آقا جون ... 

درست می‌گفت یه چیزایی رو زمان یاد آدم میده.

+علی اصغر طالب حقیقی

۰ نظر

نگاهی دیگر به مرگ مُرسی

صرف نظر از عبرت گیری‌هایی که از  اعتماد مرسی به آمریکا شده 

و بحث از اینکه باید از مرگ مرسی شاد باشیم یا ناراحت 

در یک نگاه رو به جلو می‌توان

آینده جبهه مقاومت  و مردم انقلابی  مصر و حتی مسلمانان عرب اهل سنت منطقه را در گرو بازسازی و تقویت ضلع  ایران-اخوان المسلمین  دانست از آنجایی که شاخه‌ها و نفوذ بسیاری در منطقه علی‌الخصوص ، مصر دارد.

+سید علیرضا مصطفوی

۰ نظر

سر در گمی

شبها وقتی سرش رو بالشت میزاره چشماش رو که می‌بنده  دونه دونه افکارش شروع می‌کنه به رژه رفتن،صف اول خاطرات دوران کودکی هستند با آرزوهای زمان خودشون شروع میکنند به حرکت و اون با چشمای بسته سان میبینه صف دوم انتخاب های حساس زندگیشه که اصلا چرا رفتم حوزه صف بعدی روزایی هست که سوختن پای بی هدفی یواش یواش مژه هاش رو نم میزنه و میرسه به هدف های سوخته و انتخاب های از دست رفته چشماش رو باز می کنه و به سقف سفید اتاق خیره میشه خسته از این رژه ای که خنجر روح هست زیر لب میگه الهی من لی غیرک ...

به پهلو می چرخه و با امید به کلماتی که جاری شد روی لب با ترس چشمش رو می بنده.

+علی اصغر طالب حقیقی

۰ نظر

سلاح شیطان

از مشکلات شایع نسل جدید که از دلایل اصلی آن بحران هویت و نداشتن هدف است٬ «ناامیدی» است که در حال حاضر بسیاری از افراد کوچک و بزرگ٬ پیر و جوان٬ باسواد و بی سواد ومذهبی و غیر مذهبی که دانسته یا نادانسته درگیر آن هستند؛ عدم امید به آینده مقوله ی بسیار مهم و تاثیر گذاری درآینده خود افراد و جامعه است٬ البته این مسئله نیاز به ریشه یابی دقیقی دارد؛ می تواند از بی مسئولیت تربیت شدن بچه های امروز یا رسانه های رویاساز و بی محتوای حقیقی با گنده گویی هایی که می کنند فضای آرمانی زندگی را خیالی ترسیم می کنند و باعث سوختن همین فرصت های موجود هم می شوند که فرد ناگهان بعد از گذشت ۲۰٬۱۵ سال زندگی هنوز خود را در سردرگمی می بیند و بدون هیچ مهارت و بدون تاثیر گذاری و کار مثبت٬ بی انگیزه تر از گذشته به مسیری که نمی داند سرانجامش کجاست پیش می رود و هر روز در چاه  ناامیدی بیشتر فرو می روند.

+مرتضی طیبا

۰ نظر
درباره ما
گعدۀ بچه‌ انقلابی‌های باحال که قلم‌های آغشته به خونشون رو دست گرفتند و سعی می‌کنند در حد توانشون روشنگری کنند.
این جا ما همه چیز را در دستگاه آبمیوه گیریِ عشق می‌ریزیم و معجونی مقوّی با ویتامین بصیرت را در لیوان‌های اعتقاد به دستِ شما می‌رسونیم.
بنوشید و تعارفِ دوستانِ مؤمنتون رو رد نکنید.

امام صادق(ع) فرمودند خدا رحمت کند عموی ما را که "نافذ البصیره" بود.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان